پس از مرور پژوهشهای پیشین و نشستهای خبرگان متعدد در زمینه نیازهای سلامت و راهبردها و فنون آموزش و مراقبت بهگران، به هفت محور اصلی یا به بیانی به هفت هنر بهگری رسیدیم. هنرهایی که برای مراقبان و مراقبت بهتر و سالمتر نیاز داریم؛ هنرهای حضور، همبستگی، اندیشهورزی، اخلاقورزی، معناورزی، معنویت و توازن. اگر به این فرآیندها هنر میگوییم به این خاطر است ک بهگران نیاز دارند تا نه تنها این دانش ها را بیاموزند، در فلسفه آنها تأمل کنند و فنون آنها را در چنته داشته باشند بلکه فراتر از اینها نیاز دارند که آنها را در شرایط پیچیده ارتباط درمانی و در بافتار یگانه کنش مراقبتی به شکل اصیل و فراخور آنهنگام بهکار گیرند. این هنرها غایبان بزرگ نظام آموزش سلامتاند. این مهارتها از سویی زمینه مشترک هنر درمان هستند و از سویی دیگر هنرهای زندگیاند پس در مرز میان سلوک فردی و حرفهای بهگران قرار دارند.
تجربه حضور یا بهوشیاری بسیار نزدیک و گاه بسیار دور است. ما ادراک میکنیم، عمل میکنیم، فکر میکنیم و احساس میکنیم اما همه این کارها را میتوانیم بر اساس عادتها یعنی برنامههای رفتاریمان انجام دهیم. بههمینخاطر معمولا حسی از بودن و انعطافپذیری لازم برای تغییر عادتهای ناکارآمد را نداریم. حسآگاهی، کنشآگاهی، پندارآگاهی و دلآگاهی و بیش از همه تنآگاهی کلیدهایی برای بیدار کردن ذهن و ارتباط مؤثرتر و اصیلتر با خود و دیگران هستند. با خبر بودن از حال و کار خود و دیگری چیزی فراتر از داوریهای تنشزا و محدودکننده است. تجربه حضور چنانکه کارل راجرز هم تشریح کرده است نه تنها پردازش اطلاعات و هیجانها را تسهیل کرده و هماهنگتر میسازد بلکه تجربهای شفابخش و رشددهنده برای بیمار و درمانگر است.
ما به لحاظ گونهشناسی انسانی اندیشهورزِ اندیشهورز (Homosapience Sapience) خوانده میشویم. با این حال شگفتآورست که بعد از اینهمه سال رشد فرهنگ و دانش هنوز آموزشهای اندکی برای اندیشیدن میبینیم. انبوه دانش و فن را بر سر دانشآموزان و متخصصان میریزیم اما شیوههای حل مسئله، استدلال و تصمیمگیری را به آنها یاد نمیدهیم. درنتیجه اجازه میدهیم تا متخصصان هم به شکل غریزی و هم با خطاهای شناختی بسیار اطلاعات دریافتی را پردازش کنند. بسیاری از فشارهای روانی و خطاهای درمانگران بهخاطر همین ناآموختگی و ناورزیدگی در اندیشیدن است. استدلال و تصمیمگیری بالینی مهارتهایی بسیار دستیاب هستند که پژوهشها نشان میدهند که بهکارگیری آنها سلامت روان و کارآیی حرفهای درمانگران را بهوضوح بالا میبرد.
ثبت نامرنجِ گرانباری کار و یکنواختی کار و زندگی هر روانی را آزرده و رنجور میکند. خیلی وقتها انگار کنترلمان را بر کار و زندگی از دست میدهیم و احساس میکنیم این جریانهای دردناک و فرساینده دارند ما را با خود میبرند. این احساسها حس خود بودن و انسجام و در نتیجه تابآوری و خودکارآمدی ما را از بین میبرند. خیلی وقتها ما برای شادیهای بزرگتر ناچاریم محرومیت بکشیم و از شادیهای نقد و حاضر چشم بپوشیم. اما تا وقتی تصویر روشنی از آن شادیهای بزرگتر که برای خودمان و دیگران میسازیم داریم این رنجها را تاب میآوریم و شوری که برای آینده داریم گرد ملال را از جان ما میبرد. به قول معروف تا معنایی برای رنجمان داریم با آن میسازیم و فراتر از آن شاید حتی برایمان خوشایند باشد. هرچه شبکه معنایی ما غنیتر باشد پشتوانه بزرگتری برای شادی و عبور از رنجها داریم. معنا داشتنی نیست، ساختنی است. معماری معنایی کارا و زیبا ساختن به راستی یک هنر است.
ثبت نامهمبستگی، ارتباط مؤثر یا راپورت هنگامی رخ میدهد که فهم متقابل از ادراک و احساس مراجع یا بیمار صورت بگیرد و بهگر و بهجو در راستای اهداف درمانی با هم به همسویی و توافق میرسند. شاید بسیاری گمان کنند که اینکار بههرحال در درمان رخ میدهد ولی اغلب همبستگی ضعیف است و بههمینخاطر از بخشهای بزرگی از توانشهای شفابخش و شگرف رابطه درمانی محروم میشویم و اختلالات ارتباطی و هیجانی در دو طرف ایجاد میشود. همبستگی نیاز به بازتاب تجربه زیسته بیمار، آگاهی از همدردی و هدایت آن به همدلی و آگاهی از احساس و ادراک بیمار و به شفقت یا مهربانی یعنی احساس مراقبت برای دیگری و بالاخره رسیدن به یک مسئله مشترک دارد. میبینید که این هنر بسیار پیچیده است و افزون بر حضور نیاز به ظرفیتهای بالایی از پردازش شناختی و هیجانی و مهارتهای ارتباطی دارد. این هنر نه فقط مراقبت را بسیار مؤثرتر میکند بلکه زمینهای ایمن برای ترمیم و رشد عواطف مراقبان سلامت ایجاد میکند.
ثبت ناموقتی از اخلاق درمان سخن می گوییم منظورمان چیزی فراتر از کدها و دستور العملهای اخلاقی است. پیچیدگیهای مسایل سلامت تن و روان و درهم تنیدگی مسایل فردی، خانوادگی و شغلی بهویژه در وضعیتهای آسیبپذیر بیماران درمانگران را بر سر دوراهههای اخلاقی بسیاری قرار میدهد که چند اصل ساده اخلاقی نمیتواند آنها را به یک استدلال اخلاقی رضایتبخش برساند. درمانگران مانند همه انسانها و بیش از دیگران نیاز به آگاهی نسبی از فرااخلاق، رشد اخلاقی و پرورش استدلال اخلاقی دارند تا بتوانند از فشارهای شدید هیجانی و اجتماعی دوراهههای اخلاقی آسانتر عبور کنند و مراجعان خود را عبور دهند.
ثبت نامهرچهقدر هم که مادهباور باشیم نمیتوانیم از این چشم بپوشیم که ما افزون بر ارتباط با خودمان و دیگران با هستی نیز در ارتباط هستیم. لازم نیست حتماً خداباور باشیم یا به شعوری برتر و شخصیتمند ایمان داشته باشیم تا خود را بهعنوان جزئی از یک کل و بازنماییای از آن کل درک کنیم. تجربه فرافردی یا معنوی حسی انسجامبخش است و اضطرابهای وجودی ما را به نوعی تجربه والا و زیباشناختی تبدیل میکند. پژوهشهای روانشناسی فرافردی در چند دهه اخیر نشان دادهاست که پرورش این بُعدِ روان، چگونه میتواند سلامت روان و کارآیی رابطه درمانی را توسعه دهد.
ثبت نامتوازن میان خود (بهگر) ـ دیگری (بهجو) و زندگی فردی ـ زندگی حرفهای ـ زندگی خانوادگی و نیز رشد مادی ـ رشد معنوی کاریست پیچیده و راهیست هنرمندانه. بههمینخاطر توازن، هنرِ همه هنرهای بهگری است. معلوم است که هرچه ورزیدگی در یکیکِ شش هنر پیش بیشتر شود، بخت بیشتری خواهیم داشت که در این راه میانه بمانیم؛ راهی که در آن همزمانیهای درون و بیرون و در نتیجه شادی و بارآوری، بیشتر و پایدارتر میشود. در این مرحله نیاز داریم تا به روایتی منسجم از خود برسیم و از چندگانگی ارزشها و نیروگذاریها، به هماهنگی و همسویی در آنها برسیم.
ثبت نام