روانتنشناسی فقط یک گفتمان و حوزۀ دانش نیست بلکه مضمون مراقبت و درمان است که درمانگر باید از آن آگاه باشد. حساسیت نسبت به بافتارهای درهمپیچیدۀ زندگی و درمان به واسطۀ روانتنشناسی به مدل زیستپزشکی مراقبت افزورده شده است.
رویکرد روانتن شناسی پلی بین تخصصهای بالینی (فریتشه، 2004) و زمینۀ فهم و مدیریت سازگاری عمومی و پاسخ بهگشت است (گلی، 2010، صص. 133، 174). مفاهیم اصلی پزشکی روانتنی عوامل بافتاریای است که همۀ انواع درمان از جراحی گرفته تا رواندرمانی را تحت تأثیر قرار میدهد. موضوعات بافتاری مثل رابطه و ارتباط دکتر-بیمار، استدلال بالینی، پاسخ دارونما، اپیژنتیک، سبک دلبستگی، راهبردهای مدارا، سبک زندگی، ساختار خانواده، منابع و سلامتزایی از جمله مهمترین عواملی هستند که مراقبان روانتنی باید از آنها آگاه باشند و در حرفۀ خود به کار بگیرند.
برعکس، زیستپزشکی متمرکز بر مفاهیمی مثل نشانهها، علایم، بیماری، آسیبشناسی و ناتوانی است. آموزش و تربیت بالینی عمدتاً روی بازشناسی و تفسیر نشانهها و علایم، تقلیل دادن آنها به بیماری، پیدا کردن سببشناسی، آسیبشناسی و یا علایم تمرکز دارد. روشن است که آموزش زیستپزشکی ماهیتاً دانش - / فن – / مسئله محور است در حالی که آموزش روانتنی علاوه بر نیاز داشتن به دانش و فن نیازمند بینش و آموزش هیجان – محور برای درگیر شدن با جهان پدیدارشناختی بیماران، نقشۀ رابطهای و هیجانات و فکرهای او در لحظه به لحظه است. پرورش این خبرگی مضمونی نیازمند فنون، ابزارها و اهداف آموزشی مختلف است.
نظارت، گروههای بالینت، مصاحبۀ زنده، بحثهای موردی، ایفای نقش و دیگر فنون آموزشی مهارت – محور برای برآورده کردن این اهداف آموزشی بافتاری استفاده میشود.
این روشها میتوانند نقش مهمی در اثربخشی درمان داشته باشنئ ولی پیش و بیش از آن، این روشها برای ارتقای حساسیت مراقبتی ضروری هستند. مشخص است که جوِّ بهشگت بسیار مشابه بافتار والدگری است. حتی ملاقاتهای زیستپزشکی قیِّممآبانه نیز عناصر زیاد مراقبتی را دربردارد.
همبستگیهای زیادی بین دلبستگی در بافتارهای کودک – والد و مراجع – درمانگر وجود دارد. سبک دلبستگی را میتوان یکی از پیشبینهای رابطۀ درمانی، پیروی از درمان و حتی پاسخ بهگشتی دانست.
رابطۀ نامتقارن، رفتار پیوندجویی و نقشهای گیرنده/ دهنده برخی از مراقبتهای بافتاری است که میتواند هم در بافتار والدگری و هم در بافتار درمان جوِّ ایمن و بهگشتی ایجاد کند. حساسیت مراقبتی، همانطور که آینورث (1968) در مورد ویژگیهای یک والد خوب توضیح داده است، سطوحی دارد که عبارتند از «بازشناسی نشانه»، «تفسیر مناسب»، «پاسخ مناسب» و «ایجاد پاسخ».
یک درمانگر مانند یک مادر خوب این فاکتورها را دارد: بازشناسی دقیق نشانه، مفهومسازی درست و توضیح مناسب برای نشانهها، پاسخ مناسب در شکل روابط ایمن، رابطۀ درمانی و مدیریت عملی نقش و ایجاد پاسخ مطلوب در مراجع به واسطۀ تأمل مثبت، اکتشاف منابع، تصمیمگیری مشترک، تکالیف و پیگیری.
این تواناییها نیازهای مراقبتیای هستند که برای رشد کودک و همچنین توسعۀ سلامتزایی و سلامت پایدار در او ضروری است. یک مراقب حساس تسهیلگر زندگی و بهگشت از طریق ایجاد توازن در بدن، ایمنی در هیجانات و انسجام در روایت است.
برای آموزش مراقبان حساس، باید رویکردی که در برنامۀ آموزشی رویکرد اثباتگرا استفاده میشود را به رویکرد پدیدارشناختی تغییر دهیم و باید مرزهای آموزش بالینی از دانستن و عمل کردن به عنوان یک درمانگر را به قلمرو هیجانیتر و تأملیتر بهگر بودن توسعه دهیم.
منابع
Ainsworth, M. D. (1969). Object relations, dependency, and attachment: A theoretical review of the infant-mother relationship. Child Development, 40(4), 969-1025.
Fritzche, K. (2014). What is psychosomatic medicine? In K. Fritzche, S. McDaniel, M. Wirsching (Eds). Psychosomatic medicine: An international primer for the primary care setting (pp.3-9). New York, NY: Springer.
Goli, F. (2010). Bioenergy economy: A methodological study on bioenergy-based therapies. Bloomington, In: Xlibris.